هم چیز در سایت تفریحی و تخصصی
در این وبلاگ در تمام مطالب از جمله زندگینامه ها اس ام اس عکس اخبار جالب بازی فيلم اینترنت و ....

ديار يار

گفتمش عزم ديار يار دارى؟ گفت: آرى‏

گفتمش با درد هجرش سازگارى؟ گفت: آرى

گفتمش با يار چونى؟ گفت: با يادش بسازم‏

گفتمش بر وصل او اميدوارى ؟ گفت: آرى.

گفتم از عهدى كه بستى آگه استى؟ گفت: هستم

گفتمش بر عهدت اكنون استوارى ؟ گفت : آرى

گفتمش سودت در اين سودا چه باشد؟ گفت: عشقش

گفتم آگاهى ز سر عشق دارى؟ گفت : آرى

گفتمش اين راه را پايان چه باشد؟ گفت : هستى

گفتمش ره سوى هستى مى‏سپارى ! گفت : آرى

گفتمش شاهد چه دارى؟ گفت: بسيار است بسيار

گفتمش جزئى از آن را مى‏شمارى ؟ گفت : آرى

گفتمش برخوان حديث عشق ، خط خون رقم زد

گفتمش نقش شهادت مى‏نگارى ؟ گفت : آرى

گفتمش نقش شهيدان چيست ؟ گفت : آزاد مردى

گفتمش آزادگى را پاسدارى ؟ گفت : آرى

گفتمش هادى راهت كيست؟ گفت: از نسل احمد (ص)

گفتمش شيداى آن والا تبارى ؟ گفت: آرى

گفتمش گو نام پاكش؟ گفت: روح‏الله خمينى

گفتمش دارى عجب نيكو شعارى ، گفت: آرى

گفتم اين پير توانا كيست، گفتا قلب اسلام

گفتمش اسلام را داده است يارى؟ گفت: آرى

گفتمش كارى حسينى مى‏كند؟ گفت : مسلم‏

گفتمش پر حجت بر اين گفتار دارى؟ گفت : آرى‏

گفتمش او نايب مهدى (عج) است؟ گفتا: نيست جز اين

گفتمش هست از محمد (ص) يادگارى گفت : آرى

گفتم او را كيست پشتيبان به عالم ؟ گفت : يزدان

گفتمش او را به يزدان مى‏سپارى؟ گفت : آرى

گفتمش «مردانى» از كويش چه جويى؟ گفت : وصلش

گفتمش بر آرى او گفتى آرى؟ گفت آرى



           
24 / 10 / 1392برچسب:, :: 12:51
داریوش هاشمی

رمز عشق

بايد براى جنگ شعرى تر سرايم

بايد زكان طبع خود گوهر سرايم

وقتى كه خون گردد نيام تيغ و خنجر

ديگر چرا از تيغ و از خنجر سرايم

از شب گذشتم اينك از روزم سخن‏هاست

از شك گذشتم اينك از باور سرايم

فتح‏المبين ، بيت‏المقدس، خيل والفجر

وصف طريق‏القدس يا خيبر سرايم

رويم سيه در پيشگاه عشق اى دوست

بايد به وصف عشق زين بهتر سرايم

اى عشق يارى كن كه من با جوهر خون

اين بيت زيرين را به لوح زر سرايم

شمشيرها گر خون من احياى دين است

در بر بگيريدم كه رمز عشق اين است

لبيك يا رهبر بگو لبيك لبيك

در محضر داور بگو لبيك لبيك

چون «بوذر» و «ياسر» برو در ورطه‏ى خون

چون «اكبر» و «اصغر» بگو لبيك لبيك

بگذر از اين ما و منى‏ها اى برادر

در جبهه‏ى باور بگو لبيك لبيك

در «دجله» چون «سقا» برو از بهر طفلان

بى‏دست و پا و سر بگو لبيك لبيك

با شيون خواهر بكن آهنگ رفتن

با ضجه‏ى مادر بگو لبيك لبيك

با خنده بر دشمن بزن پيكان تحقير

با بوسه بر خنجر بگو لبيك لبيك

از گوشه‏ى مسجد به سوى جبهه بشتاب

در مشهد سنگر بگو لبيك لبيك

اين شعر را با من بخوانش بى‏تكلف

اين بيت را از بر بگو لبيك لبيك

شمشيرها گر خون من احياى دين است

در بر بگيريدم كه رمز عشق اين است

 



           
24 / 10 / 1392برچسب:, :: 12:50
داریوش هاشمی

داغ لاله

هنوز از نفسم آه و ناله مى‏جوشد

ز دشت سينه من داغ لاله مى‏جوشد

مگو كه لاله نرويد دگر زمستان است‏

ز فرط داغ، دل من شقايقستان است‏

كجاست همنفسى تا بگويم از سر درد

كه داغ با دل خونينم اين دو روزه چه كرد

كجاست همنفسى تا ز سوز جان گويم‏

ز آتشى كه مرا سوخت استخوان گويم‏

در اين ديار كه هم ناله‏اى نمى‏جويم‏

غمم به چاه گريبان خويش مى‏گويم‏

بيا تو اى دل من باز همنوايم باش‏

غريبه‏اند خلايق، تو آشنايم باش‏

قلم نهاده قدم در خط جنون اى دل‏

بريز در رگ آن، جرعه جرعه خون اى دل‏

اشارتم نكن از راه مصلحت به سكوت‏

كه خشم سينه زند، سنگ عاقبت به سكوت‏

مگو به من كه نگويم خيانت زر را

غريب مردن و تنهايى اباذر را

زمن مخواه برادر، كه لب فرو بندم‏

به جاه و جيفه نشايد كنند پابندم‏

بهل كه دار كنم رشته‏ى كلامم را

بلندتر بزنم حرف ناتمامم را

اگر چه خواسته ما را زمانه بى‏غم و درد

من از قبيله قابيليان نيم، اى مرد

من از عشيره عشرت طلب نخواهم بود

براى راحت تن، يار شب نخواهم بود

هنوز زمزمه عاشقان به گوش من است‏

پيام خون شهيدان حق به دوش من است‏

هنوز مى‏شنوم من صداى «چمران» را

كجا كنار گذارم سلاح و قرآن را

هنوز در سر من هست شور جانبازى‏

قلم قدم نزند جز به راه «خرازى»

زبند بند دلم همچو نى نوا دارم‏

نوايى از نى بشكسته «رضا» دارم‏

«رضا» كه ياور حق بود و دشمن بيداد

مؤذنى كه اذان جهاد سر مى‏داد

برآى، اى نفس آتشين ز سينه برآ

به گلستان شهيدان عشق روى نما

به روح پاك شهيدان رسان سلام مرا

به دوستان شهيدم بگو پيام مرا

بگو به ما ز وفا باز يك اشاره كنيد

به روز ما و غريبى ما نظاره كنيد

اگر كه جسم شما چاك چاك از تير است‏

ز طعنه بر دل ما زخم‏هاى شمشير است‏

ز داغ لاله رخى همچو نينوا دارم‏

ندايى از نى بشكسته رضا دارم‏

هنوز هست به يادم حماسه‏اى زان مرد

چو بست قامت مردانه‏اش براى نبرد

زمهر، همسر او غنچه‏اى به دستش داد

كه از زيارت فرزند خود شود دلشاد

تبسمى زد و گفت اى عزيز جان پدر

مده فريب مرا با نگاهت اى دختر

مكن فريفته‏ى چشم خود نگاه مرا

مساز منحرف اى نور ديده، راه مرا

فداى چشم تو گردم مشو عنان گيرم‏

زحلقه‏هاى تعلق مكش به زنجيرم‏

مبند، اى گل نشكفته بال پروازم‏

مدار از ره ايثار و عاشقى بازم‏

بسيجيان پس از جنگ و جبهه، صحت خواب‏

بلند بود چو پهناى جبهه وسعت خواب‏

دعا كنيد كه ايمانتان محك نخورد

به صفحه دلتان باز مهر شك نخورد

چه روى داده كه ديگر ولى نمى‏خواهيد

چو خلق كوفه حسين (ع) و على (ع) نمى‏خواهيد

شما كه گاه خطر خويش را به خواب زديد

عرق ز شرم نكرديد و بر رخ آب زديد

زمان چاشت چو از خواب خوش بلند شديد

شديد وارث خون برادران شهيد!

مگر زخواجه نخوانديد اين روايت را

حديث نفس نكرديد اين حكايت را

«من خراب كجا و ره صواب كجا

ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا»

 



           
24 / 10 / 1392برچسب:, :: 12:50
داریوش هاشمی

افسانه جنگ

نقش خون طرح گل بود بر سنگ، بچه‏ها يادتان مانده يا نه

با تبار گل لاله هم رنگ، بچه‏ها يادتان مانده يا نه

روزگارى علم دوشمان بود ، روز و شب‏ها قلم دوشمان بود

يادمان بود فرسنگ فرسنگ ، بچه‏ها يادتان مانده يا نه

آن طرف جبهه بود و شط خون، بوى باروت و دود و شط خون

اين طرف مادران با دلى تنگ بچه‏ها يادتان مانده يا نه

آن طرف گرد ناديده‏اى بود، سيزده ساله «فهميده‏اى» بود

يار پيران صورت پرآژنگ، بچه‏ها يادتان مانده يا نه

مردهاى كفن‏پوش زخمى ، نوجوانان خودجوش زخمى

ياس و داس و شب تار و نيرنگ، بچه‏ها يادتان مانده يا نه

صوت تكبير بود و شب رزم ، غرش تير بود و شب رزم

كاروان در مسير شباهنگ ، بچه‏ها يادتان مانده يا نه

نغمه‏اش نام زهرا (س) در آن بود ، رمز «انا فتحنا» در آن بود

شروه مى‏خواند مردى خوش آهنگ ، بچه‏ها يادتان مانده يا نه

شهرزاد شما آنچه گفته است ، نيست افسانه حرفش درست است

آنچه امشب شنيديد از جنگ، بچه‏ها يادتان مانده يا نه

 



           
24 / 10 / 1392برچسب:, :: 12:49
داریوش هاشمی


بسيج غزل

دوباره دلم فال غم مى‏زند

كنار شهيدان قدم مى‏زند

و دست قنوتم به باغ غزل

شقايق، شقايق ، قلم مى‏زند

چه باغى ! كه با انقلاب درخت

سكوت زمين را به هم مى‏زند

چه باغى! كه با ذوالفقار قلم

شبيخون به قلب ستم مى‏زند

به فرمان شاعر، بسيج غزل

قيام فلق را رقم مى‏زند

و با لشكر آه و اشك و جنون

به قاف حقيقت علم مى‏زند

بيا روى هر واژه سنگر زنيم

كه باطل قدم در عدم مى‏زند

 



           
24 / 10 / 1392برچسب:, :: 12:48
داریوش هاشمی

 

جهاد

 

مثنوى مردان جنگ

به نام خداوند مردان جنگ‏

كه كردند بر دشمنان عرصه تنگ‏

به نام خداوند ياران دين‏

زشك رسته مردان اهل يقين‏

به نام يلان محمد (ص) نژاد

كه شد شورشان غبطه‏ى گردباد

على صولتانى كه در خون شدند

به يك نعره از خويش بيرون شدند

به نام غيوران زهرا (س) نسب‏

زخود رستگان به حق منتسب‏

حسن (ع) مذهبان صبور آمده‏

مى زهر نوشان آن ميكده‏

خراباتيان حسين (ع) آشنا

گرفته به كف رايت كربلا

اگر دم فرو بندم از ذكرشان‏

رها نيستم يكدم از فكرشان‏

من و ياد ياران كه سر باختند

ولى بر ستم گردن افراختند

سحرگاه اعزام يادش بخير

و «گردان» گمنام يادش بخير

لباسى كه خاكى‏تر از خاك بود

ولى چون دل عاشقان پاك بود

الهى به مستان بربط شكن‏

به مردان طوفانى خط شكن‏

الهى به «گردان زيد و كميل»

دليران چون رعد و طوفان و سيل‏

به آنان كه بى‏پا و سر آمدند

شهيد از ديار خطر آمدند

به مفقود و جانباز و ايثارگر

كه شد تيغشان بر عدو كارگر

به مردان در كنج محبس قسم‏

به «والفجر و بيت‏المقدس» قسم‏

به دلتنگى «كربلاى چهار»

به ياران گمگشته و بى‏مزار

به «فتح‏المبين» و به «فتح‏الفتوح»

به طوفان، به كشتى، به دريا، به نوح‏

به «مرصاد» و مردان مرگ آفرين‏

منافق ستيزان تيغ آتشين‏

به آنان كه پروازشان تا خداست‏

مرا بر خدا و ولى التجاست‏

هلا تا نپرسى ز سربازى‏ام‏

كه من كشته‏ى عشق «خرازى»ام‏

خوشا «باكرى» با دل عاشقش‏

كه رگبار بستند بر قايقش‏

خوشا همت «حاج همت» خوشا

خوشا شور و شوق شهادت، خوشا

خوشا فهم «فهميده‏ى» نوجوان‏

كه بى‏قدر بودش تمام جهان‏

خوشا شور «قربانعلى عرب»

گه رقص مرگ و جنون و طرب‏

كه «فهميده» را ديد در قتلگاه‏

ز نارنجك آن دم كه ضامن كشيد

به زير زره‏پوش خود را فكند

گوارايى شهد خون را چشيد

و «خرازى» انگار عباس بود

كه شد قطع دستش به ميدان رزم‏

شبى نيز سوى خدا پر كشيد

شد اين گونه جاويد آن كوه عزم‏

به كارون و اروند تا پل زديم‏

گذشتيم از خويش تا رزمگاه‏

در آن سوى، دشمن كمين كرده بود

پراكنده چون ابرهاى سياه‏

چو طوفان وزيديم و بر هم زديم‏

ز خار و خسان خواب و آرام را

خليج از تب و تاب ما موج زد

نوشتيم با خون سرانجام را

خطر بود و شط بود و غواص‏ها

سلاحى به جز عشق و ايمان نبود

ز نيزارها بى‏صدا رد شديم‏

صدايى به جز صوت قرآن نبود

خدا يار مردان درد آشناست‏

كه جان‏هايشان با نبرد آشناست‏

گذشتند از هشت خان بلا

شد از خونشان دشت‏ها كربلا

پس از جنگ ما باز استاده‏ايم‏

كه كوهيم و آتشفشان زاده‏ايم‏

اگر پا و گر سر زكف داده‏ايم‏

چو لب واكند حيدر، آماده‏ايم‏

كه گيريم جان بدانديش را

بسوزيم ملك ستم كيش را

بخوان تيغ عريان هماورد را

كه گردن زنم خيل بى‏درد را

برافشانى از خويش اگر گرد را

به دوزخ فرستيم نامرد را

كه رسم جوانمردى احيا شود

قلندر وشى پيشه‏ى ما شود

غريبانه مردم تفنگم كجاست؟

خشابم، قطار فشنگم كجاست؟

دلم، سنگرم، خاكريزم چه شد؟

بگوييد نعش عزيزم چه شد؟

به هر ناكجا چو تجسس كنم؟

چقدر اين زمين را تفحص كنم؟

برادر بگو لشكر «نصر» كو؟

شهيدان تيپ «وليعصر» كو؟

كه افكند در كار مردن گره؟

كه گم گشت «گردان ضد زره؟»

پس از جنگ صبر از خدا خواستم‏

زمين خوردم اما به پا خاستم‏

بيا يك تپش غوطه در خون بزن‏

قدم بر سر هفت گردون بزن‏

جنون كن كه از اين همه احتياط

بلرزد قدم‏هايمان در صراط

و ايمان بياور به خون و جنون‏

كه اين است «قد افلح المؤمنون»

برادر بمان در پناه خدا

كه من می‏روم التماس دعا...

 

 

 



           
24 / 10 / 1392برچسب:, :: 12:47
داریوش هاشمی

مهرورزی رسول خداص به كودكان

شفقت و مهرورزی رسول خداص به كودكان

انسانهای سنگدل، شفقت را نمي‌شناسند و مهر و عاطفه در دلهايشان جايي ندارد. آنها، مانند صخره‌اند؛ در دادن و گرفتن، سخت‌اند و از ابراز احساسات و عواطف انساني، بخل مي‌ورزند.

اما كسي كه خداوند به او قلبي مهربان عنايت كرده، رحمت، سراسر وجودش را فرا گرفته و اين عاطفه انساني است كه او را به حركت در مي‌آورد.

انسt مي‌گويد: نبي اكرمص فرزندش ابراهيم را برداشت و او را بوسيد و بوييد. [روايت بخاري]

بايد دانست كه اين شفقت و مهرورزی رسول اللهص ويژه خويشاوندانش نبود؛ بلكه شامل عموم مسلمين نيز مي‌شد.

اسماء دختر عميس همسر جعفرل مي‌گويد: رسول خداص وارد خانه من شد و فرزندان جعفرt را صدا كرد، پس ديدم در حالي كه اشكهایش سرازير است، آنها را مي‌بويد. گفتم: اي رسول خدا! آيا از جعفر به تو خبري رسيده است؟ «فرمود: بله؛ امروز كشته شد».

اسماءل مي‌گويد: ما با گريه، بلند شديم؛ سپس آن حضرتص برگشت و فرمود: «براي خانواده جعفر غذا درست كنيد؛ زيرا آنها به اين حادثه مشغولند». [روايت ابن سعد، ترمذي و ابن ماجه]

همچنين روزي كه نوه رسول اللهص فوت كرد، اشك از چشمان مبارك آن حضرتص جاري شد. سعد بن عبادهt گفت: اي رسول خدا! اين چيست؟ فرمود: «اين رحمتي است كه خداوند آن را در دل بندگانش نهاده است و همانا خداوند بر بندگاني كه رحم و شفقت داشته باشند، رحم مي‌كند». [روايت بخاري]

همچنين هنگامي كه فرزندش ابراهيم فوت نمود، اشك از چشمان آن حضرتص سرازير شد؛ عبدالرحمن بن عوفt گفت: ای رسول خدا! شما هم گريه مي‌كنيد؟! فرمود: «اي ابن عوف! اين، نشانه مهرباني است». و همچنانكه اشك مي‌ريخت، فرمود: «چشمها، اشك مي ريزد و دل اندوهگين است، ولي سخني كه موجب نارضايتي خدا شود، به زبان نمي‌آوریم و ما به خاطر جدايي تو اي ابراهيم! غمگين هستيم». [روايت بخاري]

اينك كه با گوشه‌اي از اخلاق پيامبر بزرگ اسلامص بويژه شفقت و مهربانيش با كودكان آشنا شديم، شايسته است كه ايشان را الگو قرار دهيم. بخصوص كه ما، در زماني زندگي مي‌كنيم كه احساس محبت نسبت به كودكان كم شده است و از آن احترامي كه بايد برخوردار باشند، برخوردار نيستند. بايد بدانيم كه آنها، پدران و مادران فردا و مردان و زنان آينده امت اسلامي هستند

           
24 / 10 / 1392برچسب:, :: 12:45
داریوش هاشمی

برای ازدواج مناسب است؟


اگر به موقعیت انتخاب و ازدواج رسیده اید، فکر می کنید چه کسی برای انتخاب شدن مناسب است؟ کسی که واجد تمام ملاک و معیارها باشد؟ کسی که خانواده تایید می کند؟ کسی که عاشق او می شوید؟ کسی که مورد قبول اجتماع است؟ یا اصلا همه این ها؟


همین اول کار بگوییم که انتخاب کسی که صد در صد مورد تایید خانواده، اجتماع، دوست و آشنا و خود شما باشد غیرممکن است. به هر حال صرف نظر از سلایق متفاوت، هیچ کس کامل نیست و نمی توانید انتظار داشته باشید همسر آینده شما انتظارات همه را براورده کند. اما حداقل کاری که می توانید بکنید این است که همسری انتخاب کنید که در درجه اول حداکثر انتظارات شما را براورده کند و در مورد تایید خانواده تان هم باشد.

 

بنابراین برای انتخاب چنین شخصی به این نکات توجه کنید

- همسر شما باید هم کفو شما باشد. یعنی چه؟ یعنی درست مثل پیراهنی که سایز شماست، اندازه شخصیت شما باشد و نه برایتان کوچکتر باشد نه به تنتان زار بزند.

 

- کفو بودن به معنای مثل و شبیه بودن نیست، بلکه به معنای متناسب بودن است که گاهی این تناسب در شبیه بودن معنا پیدا می کند، گاهی در هم جهت بودن و گاهی در مکمل بودن.  کفو و همتای شما کسی است که دارای خصوصیات و معیارهایی باشد که با او احساس آرامش می کنید.

 

- کفویت و برابری شامل هماهنگی دینی و ایمانی، فکری و فرهنگی، اخلاقی، جسمی و جنسی، زیبایی، مالی و خانوادگی، سیاسی، اجتماعی، روحی، روانی و هماهنگی در آینده (اهداف آینده) است.

 

- وقتی ملاک و معیارهایتان مشخص شد، باید بدانید که بهترین انتخاب برای شما کسی است که همتا و کفو حقیقی شما باشد. کفویت به معنای شباهت صد در صدی در همه معیارها نیست؛ بلکه آنچه مهم به نظر می رسد همتایی در معیارهای اصلی و حیاتی است.

 

- مؤمن کفو مؤمن است. در احادیث، تکیه اصلی بر عامل ایمان و پاکدامنی به عنوان «کفویت» است و در مردان عامل تأمین نفقه نیز مورد لحاظ قرار گرفته است.

 

- مهم ترین و اصلی ترین مسأله در کفویت ایمان است. زیرا اولاً شخص با ایمان به علت ارتباط قلبی با خدا و برخورداری از یک نیروی کنترل کننده درونی، فردی قابل اعتماد است. ثانیاً افراد با ایمان به علت اینکه از نظام اعتقادی و ارزشی واحدی پیروی می کنند، دارای بینش ها، گرایش ها و سلیقه های کم و بیش یکسانی هستند؛ از این رو در زندگی مشترک، تناسب فکری و روحی زیادی با هم دارند.

باید بدانید که بهترین انتخاب برای شما کسی است که همتا و کفو حقیقی شما باشد. کفویت به معنای شباهت صد در صدی در همه معیارها نیست؛ بلکه آنچه مهم به نظر می رسد همتایی در معیارهای اصلی و حیاتی است

کفویت خانوادگی

- ازدواج تنها پیوند دو نفر نیست بلکه ازدواج وصلت خانواده ها نیز هست. بنابراین بر همسانی و همتایی فکری، روحی، فرهنگی، اقتصادی، ایمانی و ... خانواده ها توجه ویژه ای داشته باشید.

 

- گاهی رفتاری که در یک خانواده طبق فرهنگشان معمولی و عادی است، در خانواده ای دیگر رفتاری توهین آمیز و زشت تلقی می شود؛ پس از هماهنگی فرهنگی خانواده ها غافل نباشید چرا که غفلت از این مساله مشکلات بزرگی را به بار می آورد.

 

- هر چند فرهنگ جامعه ما جنبه دینی قوی دارد ولی متأسفانه آنقدر که تحت تاثیر فرهنگ عام جامعه هستیم از دین خود تاثیر نمی گیریم. بنابراین لازم است تا در بررسی کفویت تنها به صرف مسلمان بودن فقط بر جنبه های دینی تاکید نکنید و نقش عواملی مثل (فرهنگ، اقتصاد و ...) را در گزینش همسر نادیده نگیرید.

 

- عدم توجه به همسانی اقتصادی خانواده های طرفین در ازدواج از همان ابتدا تحقیر، مقایسه وضع خود با طرف مقابل، فخرفروشی، منت گذاری و ... را به همراه دارد که همگی پایه های محبت و احترام متقابل را سست می کنند.

 

 

 



           

کی وقت ازدواج شما می رسد؟


«وقت زن گرفتنت نیست»... «دهانت بوی شیر می دهد»... «تو هنوز الف را از ب تشخیص نمی دهی زن می خواهی چه کار؟»... شده تا به حال این جملات را از اطرافیانتان بشنوید؟


این که با وجود بالا رفتن سنتان یا مشخص شدن وضعیت کار، تحصیل و سربازی شما باز هم اصرار دارند که شما به سن ازدواج نرسیده اید و باید صبر کنید تا پخته شوید؟ همین قضیه درباره دخترها هم وجود دارد و خیلی از والدین خواستگارهای دخترشان را با بهانه کم سن و کم تجربه بودن دختر رد می کنند. در واقع با این جمله ها می خواهند تاکید کنند که تا از نظر عقلی به تکامل نرسید یا به قول قدیمی ها عقل رس نشوید، بهتر است دست نگه دارید. اما تا به حال فکر کرده اید نشانه های عقل رس شدن چیست؟

 

عقل رس شدن یا همان بلوغ عقلی به معنی این است که شما بتوانید بدون وابستگی به دیگران تصمیم گیری صحیحی در موقعیت های مختلف داشته باشید. تصمیم گیری صحیح الزاما آن چیزی نیست که والدین شما فکر می کنند بلکه به معنی منطقی فکر کردن، جلو رفتن بر مبنای واقعیات، توانایی پیش بینی کردن و عبرت گرفتن از گذشته یا اطرافیان است. اما به جز این یک سری علامت های دیگر هم وجود دارد که نشان می دهد یک فرد به بلوغ عقلی رسیده و آمادگی ازدواج دارد:

- مشورت با افراد آگاه و با تجربه و پیرو بی چون و چرای نظر دیگران نبودن.

- داشتن برنامه ریزی در زندگی

- داشتن انتظارات منطقی و معقول

- عدم پافشاری بر افکار نادرست

- تجزیه و تحلیل مسائل و انتخاب خط فکری متعادل و منطقی

- مسؤولیت پذیری در قبال رفتار و کردار

- کنترل زبان، سنجیده رفتار کردن و رعایت حد اعتدال در بروز احساسات

- سازگاری یا اطرافیان

- استقلال فکری

 

چند نکته باریک تر از مو

- برای آنکه از وابستگی به دیگران در تصمیم گیری بکاهید می توانید ابتدا از اتخاذ تصمیم های کوچک بدون اتکا به دیگران شروع کنید.

 

- بهتر است در کارهایتان با افراد آگاه و با تجربه مشورت کنید، در این صورت با شریک کردن عقل و تجربه دیگران تصمیمی منطقی و عقلانی خواهید گرفت.

 

- برای اینکه بی چون و چرا پیرو نظرهای دیگران نباید بهتر است نظرات مختلف را خوب ارزیابی کرده در صورتی که مطابق موازین شرعی و عرفی و خواسته های شما بود آن را قبول کنید.

 

 

- اهداف خود را در زندگی مشخص کنید و برای رسیدن به آن ها راهبردهای مناسبی پیش بگیرید؛ لازمه ی این کار داشتن یک برنامه ی حساب شده است، که شما را از سردرگمی و دور شدن از هدف رهایی می بخشد.

 

- تنش ها، آسیب های روانی و برخوردها بیشتر در زندگی بدون برنامه ظهور پیدا می کند. اگر خواهان آرامش هستید، سعی کنید برنامه ریزی صحیح و اصولی داشته باشید.

 

- وقتی انتظاراتی دارید که برآورده نمی شوند، احتمال بدهید که شاید بعضی از آن ها نامعقول باشند؛ پس سعی کنید؛

الف- انتظارات تان را متعادل و منطقی سازید.

ب- به تجزیه و تحلیل عقلانی و منطقی انتظاراتی که از خود دیگران دارید بپردازید تا درگیری ها و سوء تفاهم های ناشی از انتظارات نامعقول را کاهش دهید.

ج- با شناخت توانایی ها و استعدادهای خود، هدف های دور از دسترس، انتظارات و آرزوهای نامعقول را به حداقل برسانید.

- پافشاری نمودن روی افکار نادرست و محروم ساختن خود از شنیدن نظرات دیگران می تواند بیانگر عدم رشد عقلانی باشد.

- در برخورد با مشکلات زندگی، همه جوانب کار را بسنجید و شرایط را خوب درک کنید مطمئن باشید با تجزیه و تحلیل خوب و موضع گیری صحیح و اصولی، انتخابی رضایت بخش خواهید داشت.

 

- شما در قبال پیامد رفتارها و کردارهای تان مسؤولید و باید پاسخ قابل قبول و قانع کننده ای برای آن ها داشته باشید. پس بهتر است؛

الف قبل از اینکه سخنی را به زبان بیاورید، کمی راجع به آن فکر کرده و با درایت بیشتری صحبت کنید، در واقع با کنترل زبان از پشیمانی های احتمال جلوگیری کنید. هر سخن جایی و هر نکته مکان دارد. سنجیده و با توجه به اقتضای شرایط رفتار کنید و سخن بگویید.

ب- مواظب باشید در شادی ها، خیلی مغرور و در مصایب زیاد غمگین و ناامید نشوید و همواره حدّ تعادل در بروز احساسات را رعایت کنید.

 

- برای بالا بردن توان سازگاری، خود را جای دیگران بگذارید و ببینید در آن موقعیت چه می کردید، در این هنگام است که دیگران را بهتر می توانید درک کنید و راحت تر با آن ها کنار می آیید.

 

- سازگاری با سازش کاری یکسان نیست، سازگاری کنار آمدن با اطرافیان است و سازش کاری کنار گذاشتن ارزش هاست.

- توجه داشته باشید افرادی که می خواهند همیشه مورد قبول دیگران واقع شوند و برای این منظور دست به هر کاری می زنند، یکی از بزرگترین سرمایه های زندگی خود را که استقلال رأی و آزادی عمل است از دست می دهند.

 

- یادتان باشد عاقل بودن را با بعضی از زرنگی ها، زد و بندها و حیله گری ها اشتباه نگیرید.

 

- آشنایی با سبک زندگی افرادی که به بلوغ فکری و عقلی رسیده و فهمیده و رشد یافته اند رسیدن شما به بلوغ عقلانی را امکانپذیرتر می کند.

 

 



           
24 / 10 / 1392برچسب:, :: 12:30
داریوش هاشمی

                                    به نام حضرت دوست كه هر چه داريم از اوس                           

 

سفر آخرت

نام :انسان    نام ونام خانوادگي:آدميزاد               نام پدر: آدم                       نام مادر :حوا       لقب :اشرف مخلوقات                    نژاد:خاكي                    صادره از :كهكشان راه شيري،منظومه شمسي،زمين     توقف:برزخ                      ساعت پرواز:هروقت كه رب صلاح بداند     مقصد :بهشت اگر نشد جهنم

 

 

 

دومتر پارچه سفيد    

 

عمل نيك   

 

انجام واجبات وترك محرمات     

 

امر به معروف نهي از منكر    

 

دعاي والدين ومومنين   

 

نمار اول وقت     

 

ولايت ائمه اطهار  

 

 


-توجه خواهشمند است جهت رفاه خود خمس وزكات را قبل از پرواز بپردازيد .

-از آوردن ثروت متاع منزل،حتي داخل فرودگاه جدا خوداري كنيد.

-حتما قبل از حزكت به بستگان متذكر شويد تا از آوردن دسته گل سنگين ،سنگ قبر گران وچيزهاي پرخرج خوداري كنيد.

جهت ياد آوري قبل از پرواز اموال خود را بين فرزندان وفقرا تقسيم نمائيد لااقل وصيت كنيد.

از آوردن بار اضافي مانند:حق الناس،غيبت،تهمت،وغيره خود داري كنيد

اگر قبل از پرواز مشكلي داشتيد باشماره هاي زير تماس حاصل فرمائيد

آيه 186سوره بقره     آيه45سوره نساء   آيه129سوره توبه   آيه 55 سوره اعراف   آيه 2و3سوره طلاق



           
24 / 10 / 1392برچسب:, :: 12:28
داریوش هاشمی

یكی از جریان‌های فاسد فكری و فرهنگی كه ابتدا مرزهای اخلاقیات را در كشورهای اروپایی و آمریكایی در هم شكسته و سپس به سرزمین‌‌های شرقی رسید شیطان‌پرستی یا شیطان‌گرایی است.

 

  هدف پژوهش حاضر بررسی اجمالی شكل‌گیری این نحله در جهان غرب و سپس راهیابی آن به كشورمان است.

شیطان‌پرستی یكی از جریان‌های ضد فرهنگی بین‌المللی است كه به دلیل ماهیت و عملكرد دارای زوایای پنهانی می‌باشد . لكن در گردآوری داده‌ها سعی شده‌است از كامل‌ترین اطلاعات موجود و قابل دسترسی بهره‌برداری شود ، اما علی‌رغم تدابیر علمی متخذه احتمال تاریك ماندن برخی از ابعاد این " تهدید خاموش فرهنگی " نیز وجود دارد .

 

1) آشنایی با شیطان‌پرستی

سال‌های پس از رنسانس را می‌توان به سال‌های افسار گسیختگی جهان غرب در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و جنبه‌های متعدد منتهی به روابط انسانی توصیف كرد .

پس از برداشته شدن یوق تعالیم متعصب كلیسای كاتولیك از گردن انسان غربی ، چند كنش عمده فكری و فلسفی شكل گرفت كه شرح آن در حوصله این مقال نمی‌گنجد ،‌ لكن آنچه قابل توجه است ، رویكر‌د‌های متفاوت به مساله انسان و رابطه او با خدا است كه زمینه‌های شكل‌گیری بسیاری از جریان‌های فلسفی را فراهم آورد .

نكته‌ای كه نباید از ذهن دور بماند ،‌تاثیرات گسترده مكاتب یونانی و شرقی بر اندیشه متفكران غربی است .

در هر حال با در نظر گرفتن موارد فوق‌الذكر دامنه انتقاد‌گرایی به مباحث اصلی توحیدی یعنی جایگاه خدا ، انسان و شیطان نیز رسید .

قرن‌ها بعد یعنی در سال‌های آغازین قرن بیستم برخی از عناصر فاسد‌‌الاخلاق با اتكا به گرایشات و نظریات توراتی و پروتستانی به صورت مخفیانه جریان " شیطان‌پرستی " را با ویژگی‌هایی همچون گناه‌گرایی ، ‌قتل ، ‌تجاوزات جنسی ، هدم اصول اخلاقی ، بی‌توجهی به مسائل توحیدی و ... پایه‌گذاری كردند .

 

اگرچه فطرت خداجوی انسانی عاملی بازدارنده در تمایل یافتن تعداد وسیعی از افراد جامعه انسانی به این جریان شده ، لكن استفاده از موسیقی‌های جذاب و متنوع ، انجام اعمال خارق‌العاده و دور از ذهن ،‌ تهی‌شدن انسانی غربی و عصر جدید از معنویت و اتصال به منبع فیض موجبات گرایش افراد اندكی را به این گروه‌ها فراهم آورد .

نكته حائز اهمیت آن است كه علی‌رغم عدم استقبال عمومی از عضویت در گروه‌های شیطان‌پرستی ، آموزه‌ها و تعالیم گمراه‌كننده‌ای توسط ایشان و به وسیله ابزارهایی كه در اختیار ایشان توسط قدرت‌های بزرگ سیاسی قرار گرفته ، ‌منتشر شده و می‌شود و این گروه‌ها در سراسر جهان همواره به عنوان كانون های فحشا و فساد شناخته می‌شوند .

 

سال 1960 را می‌توان به صورت جدی آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطان‌پرستان در آمریكا دانست  ، ‌صرف‌نظر از انواع شیطان‌پرستی كه طی سالیان متمادی باستانی همچون یونان ، عراق ، ‌ایران و ... وجود داشته است . هدف این پژوهش بررسی و مطالعه جریان خاص شیطان‌پرستی مسیحی است كه در سال 1960 میلادی رسماً در كشور آمریكا فعالیت خود را به عنوان یك فرقه و مكتب آغاز كرده‌است .

نكته ضروری نقش قابل توجه یك مامور شناخته شده سازمان مركزی جاسوسی آمریكا در شكل‌گیری جریان مذكور می‌باشد كه طی پژوهش به آن اشاره خواهد شد .

2. شیطان‌پرستی دینی

اگرچه ضروری است كه متذكر شویم اینكه اساساً آیا می‌توان شیطان‌پرستی را دینی خواند ، محل سوال‌های جدی است ، لكن با توجه به اینكه در اغلب كشورها چنین دسته‌بندی ارائه شده است از عنوان " شیطان‌پرستی دینی " عیناً استفاده می‌شود .

مبنای بنیادین این نوع از گرایش به شیطانیسم ، پرستش یك نیروی ماوراء الطبیعه اساطیری و یا چند خدایی می‌باشد . عمده پیروان آن به " خدایان " رم باستان ، ‌الهه‌های شرقی و ... گرایش دارند .

اما ركن اصلی این نوع نیز مانند سایر انواع تاكید بر پرورش استعدادهای شخصی انسان و در حقیقت خودپرستی است .

3. شیطان‌پرستی فلسفی

این نوع گرایش عبارت است از اینكه محور و مركز عالم انسان است‌" این شاخه از شیطان‌پرستی به پایه‌گذاری این فرقه به نام " آنتوان لاوی " نسبت داده می‌شود . این نوع شیطان‌گرایی نیز مانند دو نوع دیگر یعنی دینی و گوتیك از مبنای اعتقادی یهودیت نشات گرفته است . (در بخش سوم به تفضیل در این خصوص بحث خواهد شد.)

 

 آشنایی گذرا با " آنتوان لاوی "

نام كامل وی " آنتوان شزاندر لاوی " (Anton Szandor Lavey) می‌باشد . وی در یازدهم آوریل سال 1930 میلادی در شیكاگو آمریكا متولد و به همراه خانواده‌اش به سانفرانسیكو عزیمت نموده و تا زمان مرگش در آنجا ساكن می‌شود .

وی شخصیتی ناهنجار و ناسازگار بوده كه در سن 17 سالگی ضمن فرار از تحصیل و حضور در خانه به عنوان خدمه و دلقك به یك سیرك می‌پیوندد . لاوی در سال 1950 میلادی در دایره جنایی پلیس آمریكا به عنوان عكاس جنایی مشغول به كار می‌شود  كه تاثیرات عمده‌ای را نیز می‌پذیرد .

آنتوان در سال 1952 با " كارول لنسیگ " ازدواج می‌كند اما بنابر دلایلی اعم از عدم التزام به اصول اولیه اخلاقی و پایبندی به روابط خانوادگی و شیفتگی به زن دیگری به نام " داین هگارتی " از همسر اولش جدا شده و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعی را با وی آغاز می‌كند . لاوی یك فرزند نامشروع از هگارتی كه هرگز با وی ازدواج نكرد را به دست می‌آورد .

وی همچنین علاقه وافری به نوازندگی پیانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همین سال‌ها روابط جدی و پردامنه را با برخی عناصر سازمان (CIA) همچون " مایكل آكینو " برقرار می‌كند .

این فرد مرتبط با سازمان جاسوسی آمریكا در تاریخ 30 آوریل 1966 در حال كه برای جمعی از اعضای حلقه‌های سری " دایره اسرار‌آمیز " با سری تراشیده سخن می‌گفت ، مدعی بنیان‌گذاری " ‌كلیسای شیطان " شد .

نامبرده كتابی را تحت عنوان " انجیل شیطان " و كتاب دیگری نیز با نام " آئین ‌پرستش شیطانی " به چاپ رساند . روز مرگ لاوی با نام " هالووین " در آمریكا شناخته می‌شود .

4. شیطان‌پرستی گوتیك

این نوع شیطان‌گرایی نیز مانند دو نوعی كه در گذشته اشاره شده نوعی از شر‌پرستی با اشاره به تاریكی و از كثیف‌ترین فرقه انحرافی به حساب می‌آید . در موسیقی متالیكا نیز سبكی به نام گوتیك وجود دارد .

كثیف‌ترین اعمال مانند خوردن نوزادان ، ‌تجاوزات جنسی و ... به این گروه نسبت داده می‌شود. (گرچه گفتنی است برای تمام گروه‌های شیطانی این اعمال از واجبات ! به حساب می‌آید.) میل و درخواست به‌ " برگشت تاریكی " در این شاخه بارز است . همانند اعضای گروه " آكنكار " كه با لباس‌های تیره به غارها و تاریكی‌ها برای فریاد كشیدن پناه می‌برند !

.

 



           

       
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 
 

بخوانیم تا بدانیم 14

 
 
 

نظر یک رياضي دان، در مورد اخلاق

 

 

 

 نظر دانشمندي رياضيدان را درباره أهمیت أخلاق  پرسيدند. جواب داد:

 اگر زن يا مرد داراي ( اخلاق) باشند پس مساوي هستند با عدد يک =  1

 اگر داراي (زيبايي) هم باشند پس يک صفر جلوي عدد يک ميگذاريم =  10

 اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوي عدد يک ميگذاريم =  100 

 اگر داراي (اصل و نسب) هم باشند پس سه تا صفر جلوي عدد يک ميگذاريم =  1000

 ولي اگر زماني عدد يک (اخلاق) رفت ، چيزي به جز صفر باقي نمي ماند و صفر هم به                           تنهايي هيچ نيست، پس آن انسان هيچ ارزشي نخواهد داشت.                                                                                 پیامبر اکرم  صل الله و علیه و آله  :

    ((مامن شى اثقل فى الميزان من حسن الخُلق))                           (در ميزان عمل در قيامت چيزى از حيث ثواب، سنگين تر از خوش اخلاقى نيست)

   (( اشبهكم بى، احسنكم خُلقاً))             (  شبيه ترين شما به من ، خوش اخلاق ترين شماست )        



           
24 / 10 / 1392برچسب:اخلاق, :: 12:17
داریوش هاشمی

شباهت عجیبی ست بین تو و ماهی قرمزم …

هر دو هر سه ثانیه یکبار مرا فراموش می کنید ! . .

ابراهیم نیستم اما سرانجام او را شکستم …

خدایا آتش این غم را برایم گلستان می کنی ؟ . . گاهی باید بعضی احساس ها رو بذاری توی خونه ی سالمندان دلت ، اینقدر بهش بی توجهی کنی تا بمیرن

 

یادت هست ؟ جناق می شکستیم می گفتیم : “یادم تو را فراموش” ولی امروز تمام استخوانهایم شکسته ولی باز هم تو را فراموش نکردم … . .

 

تو می دانی آن ها که از چشم می افتند دقیقا کجا می افتند ؟ چندیست دنبال خودم می گردم

 

هستند انسانهایی که بجای درک ، ترکت میکنند

 

تلخ است باور نبودن آن ها که می توانستند باشند و تلخ تر است امروز ، باور آن ها که ادعای ماندن می کنند

 

کوچک که بودم ترس بزرگ من ، سیاهی بود … حالا که بزرگ شده ام از کوچکی ام در سیاهی چشمانت میترسم ! . . چه تقدیر بدیست … من اینجا بی تو میسوزم ، تو آنجا با او میسازی … . . آنکه دوستش داشتم آدم با گذشتی بود حتی از “من” هم گذشت … . . .

دلم گرمای بودنت را می خواهد نه سرمای خیالت . . . . .

اینکه در آن ، جا خوش کرده ای دل است نه شهرِ بازی! باور کن تابِ بازی ندارد … . .

به من گفتی “تو سخترین لحظه ها کنارتم” دریغ از اینکه سخت ترین لحظه ها رو خودت برام رقم زدی !!! . . بیا از قلمرواَت دفاع کن ، دارند فتحم می کنند غـــم ها … . .

پلان اول : بیا جلو ! لبخند بزن و با نشانه رفاقت دست بده ! و چند سال بعد … پلان آخر : رد پا ، کوچه و آسمانی ک همیشه بی موقع گریه اش می گیرد !



           
24 / 10 / 1392برچسب:اس ام اس ,حرفه ای , :: 11:22

بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَالصِّدِّیقینْ

 شیعه یعنی عاشق و شیدای رَبَّ العالَمینْ

 معتقد ماندن به بعثت ، رَحْمَةََ لِلعالَمینْ

 

 شیعه یعنی قلبی از عطر نبیّ سرمدی

 سر به روی مهر تربت ، دین ناب احمدی

 

 شیعه یعنی حک نمودن روی دل مُهرغدیر

 در میان خیل غافل انتخابی بی نظیر

 

 شیعه یعنی اَشْهَدُ اَنَّ عَلیًّ حُجََّة

 معتقد ماندن به قرآن آیه ی بَقِیَّة

 

 شیعه یعنی گوش جان دادن به سرّ ثَقَلِین

 بعد قرآن فاطمه ماند،علیّ و حسنین

 

 شیعه یعنی با خدا بودن به هنگام حیات

 لحظه ای را بی ولا هرگز نبودن تا ممات

 

 شیعه یعنی اولین مولا علیّ مرتضی

 آن ولیّ و جانشین بی بدیل مصطفی

 

 شیعه یعنی سورهٔ کوثر به شاْن فاطمه

 بِِضْعَة مِنّی ِپیغمبر به عشق فاطمه

 

 شیعه یعنی فاطمه روحی فداک

 لَوْلٰاکْ لِمٰا خَلَقْتُ الْاَفلٰاکْ

 

 شیعه یعنی غربت بی حد و بی حصر بقیع

 شهد شیرین شهادت با ولایت گشتن راز بقیع

 

 شیعه یعنی آیه ی تطهیر در اوصاف او

 شرح این آیه ز قرآن،بوده از الطاف هو

 

 شیعه یعنی تا قیامت کُلُّ اَرْض ٍکربلا

 یک گلستان گل شکفتن در میان صد بلا

 

 شیعه یعنی سر به راه دین فتادن روی خاک

 پیکر شش ماهه ی خود را سپردن زیر خاک

 

 شیعه یعنی پاسداری ازولایت از شرف

 سربه روی نیزه سنگ شامیان از هر طرف

 

 شیعه یعنی ظهر عاشورا مدال افتخار

 ذبح هفتادودو سر در راه دین با اعتبار

 

 شیعه یعنی در ره حق دست وسر از تن جدا

 همچوعباس دلاور،جان به تسلیم خدا

 

 شیعه یعنی شیوه ی دلدادگی آموختن

 همچو زینب،چشم دل را سوی مولا دوختن

 

 شیعه یعنی زندگی با صبر در راه خدا

 هر نفس دل را بریدن از حرامی ها جدا

 

 شیعه یعنی اشتیاق دیدن مولا به دل

 خواندن ندبه به جمعه سوز و اشک و آه دل

 

 شیعه یعنی با ملائک پر زدن در جمکران

 درپی مولای خود حاضر شدن در بیکران

 

 شیعه یعنی انتظار وعده ی حَقُّ الیَقین

 خواهد آمد آن یگانه منجی آن حَبْلُ المَتین

 

 شیعه یعنی سربلند از آزمایشهای حق

 روز محشر نامه با مهر ولایت نزد حق



           

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هم چیز سایت تفریحی و آدرس dfi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 31
بازدید کل : 24350
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1